تاریخچه برادران خاکباز و دیگران

ساخت وبلاگ
هنوز درمانگاهی به نام درمانگاه اکبر آباد در خیابان سینا پذیرای بیماران می باشد،محدوده این باغ از حدفاصل خیابان نواب تا خیابان ناهید که مسجد رحمانی در آن واقع است٫و ادامه باغ تا خیابان مقتدری بوده،در مورد حسن خاکباز که بعدها به حاج حسن معروف می شود هیچ نمیدانم اما در مورد باقر خاکباز می دانم که ایشان دارای پنج فرزند٫دو پسر به نام های داودخان خاکباز و مرتضی خاکباز،و سه دختر به نام های صدیقه٫سکینه٫و شهربانو داشته و مادر این فرزندان هاجر خانم نام داشته٫قبل از اینکه باغ اکبر آباد تبدیل به خانه مسکونی شود٫حدودا دهه ۱۳۲۰به بعد چندسالی به اجاره میرزمندلی وحسن کنعانی این دو برادر در می آید و نهایتا این باغ دربین سالهای ۱۳۲۵الی۱۳۳۰به کلی به خانه های مسکونی تبدیل میشود و ظاهرا حاج داود خاکباز باغ دیگری در محدوده خیابان کمیل فعلی و جیحون که در آنزمان به چال خاکی معروف بوده خریداری می کند که آن باغ نیز پس از مدتی تبدیل به خانه های مسکونی می گردد و حاج داود خاکباز در محدوده  خیابان حاج کاظم فعلی در همان ملک برای خودش خانه ای بنا میکند و تا دهه ۱۳۶۰ در همان خانه ساکن بود،من بیاد دارم که سالها در شب بیست ویکم ماه مبارک رمضان کارگران گاو داری و زراعی و عده ای از همسایگان محل و از جمله هیئت چناری ها را به افطاری دعوت می کرد،،،

حاج داود خاکباز به خوبی میدانست که از دارایی که ازپدر به او به ارث رسیده و از فروش باغ ها به دست آورده چگونه استفاده کند،ایشان در وصفنار تهران دام داری بزرگی دایر کرد و زمانی یکی از بزرگترین گاوداران تهران بود و به همین دلیل ایشان را به عنوان مدیر عامل گاوداری های تهران انتخاب کردند.حاج داود خاکباز بیمارستان یا درمانگاهی را درجنوب غربی تهران دایر کرد ودر اختیاروزارت بهداشت ودرمان قرار داد.ضمنا ایشان صاحب پاساژ تجاری بزرگی در امام زاده حسن تهران نیز می باشد،زمین های زراعی زیادی در وصفنار خریداری کرده بود و علوفه دام هایش را نیز خودش تامین می کرد،ایشان در حالی که می توانست کمکی به  همشریان خود بکند(مثلا یک حسینیه برای هیئت چناریها بسازد)متاسفانه به هم ولایتی خودش کمکی نکرد،و اما برادرش مرتضی آدم خوش گذرانی بود،سالها خانه اش درهمین محدوده خیابان سینا بود،دارای دو همسر بود و برای خودش نمایشگاه اتومبیلی در خیابان بهبودی داشت و با همین شغل سرگرم بود،ازیکی از خواهران به نام صدیقه چیزی نمی دانم،ولی  سکینه خانم شنیده بودم صاحب فرزند نشده و دختری را تحت سرپرستی خود گرفته و بزرگ کرده،شهربانو خانم به همسری مردی به نام حسین رزاقی در می آید،و تا اواخر دهه ۱۳۶۰ به خاطر دارم که درهمین محدوده خیابان ناهید زندگی می کردند،خوب این بود مختصری از زندگی نامه خانواده خاکبازها،که قبلا گفتم راه مهاجرت اکث رچناری ها را در آنزمان هموار کردند

چون قراراست در این وبلاگ من به نحوه چگونگی به وجود آمدن شرکت وعملکرد پنجاه ساله آن به اختصار توضیح دهم،گاهی لازم می دانم گذری به تونل زمان بزنم ویاد کنم بزرگان وپیش کسوتان خودمان را چون این عزیزان نباید هرگز از ذهن ما فراموش شوند،ما وارثین این عزیزان بزرگوار هستیم،باید یاد وخاطره آنها رابرای همیشه در ذهن خود نگاه داریم.وفراموش نکنیم آنها بودند که ما هستیم.واین یادگار به یاد مانده از این عزیزان را اگرچه هیچ ارزش مادی ندارد.اما به ارزش معنوی آن فکر کنیم،همین که سالی یکبار به دور هم جمع می شویم.یکدیگر را ملاقات می کنیم.از حال یکدیگر با خبر می شویم،ودر جمع یاد آن عزیزان را گرامی می داریم،این ارزش معنوی را قدر بدانیم،ویاد وخاطره آن عزیزان را برای همیشه در ذهن خود نگاه داریم،بنابراین در این بخش از مطالب مروری داشته باشیم به نحوه مهاجرت چناریها از دیر زمان تا کنون،
چناریها از دیر زمان تاکنون در سه مرحله ودر هر مرحله به تدریج یکی پس از دیگری به تهران آمدند.وتهران را برای سکونت دائم برگزیدند،دسته اول یا گروه اول کسانی بودندـ که مهاجرتشان از قبل از دهه ۱۳۰۰شروع شد وتا دهه۱۳۳۰به تدریج ادامه داشت،این گروه بیشترشان دارای همسروفرزند بودند وبدلیل عدم تامین معیشت زندگی راهی تهران شدند،آنانکه دارای همسر وفرزند بودند پس از آنکه در تهران کاری برای خود پیدا کردند. جا ومکانی مهیا کردند،همسروفرزندان خود را به تهران آوردند،عده ای از این عزیزان قبل از دهه۱۳۰۰وبقیه به تدریج تا دهه۱۳۳۰در تهران ساکن شدند،وآن عده از این عزیزان نیز که مجرد بودند ودر آنزمان به تهران آمده بودند،یا از همین تهران همسر اختیار کردند،ویا رفتتد ازچنار زن گرفتند وبه تهران آوردند،بنابراین آنهائی که در تشکیل هیئت واین شرکت نقش اساسی داشتند همین گروه دسته اولی ها بودند،که در بخش قبلی به اختصار نوشتم واما در این بخش میخواهم آن عزیزان را با نام وشغلی که در تهران داشتند بنویسم،واگر شما جوانانی که امروز عضو شرکت هستیدوجایگزین آن عزیزان شدید وهم اکنون عضو این کانال هستید حوصله به خرج بدید ومطالب را بادقت مرور کنید فکر می کنم برای شما این خاطرات جالب باشد،
وامادسته دوم یا گروه دومی که چنار راترک کردند وتهران را برای سکونت انتخاب کردند،اینان بیشتر بین سالهای۱۳۳۰تا۱۳۳۵به تدریج به تهران آمدند،اینان جوان تر از گروه اولی ها بودندواکثرا مجرد بودند،گروه اول راه را برای اینان هموار کردند واین گروه به دلیل آشنایی ـ فامیلی ووابستگی به دسته اول به تهران آمدندوهرکدام وقتی به تهران می آمدند به منزل بستگان خود می رفتند،دربین دسته دوم تعداد محدودی دارای همسروفرزند بودند،بیشتر آنها مجرد بودند وبعدهاهمسر اختیار کردند،
واما گروه سوم،دسته گروه سومی که به تهران آمدندهمه نو جوان وجوان بودند واینان از سال۱۳۳۵به بعدوبه تدریج تا سال۱۳۵۰وارد تهران شدند وبدین صورت جماعت چناریها در تهران رو به افزایش رفت،ومی دانید که سال هاست کسی روستا را ترک نمی کند وامروزه درسایر روستا ها به خصوص زادگاه خودمان چنارزندگی به مراتب سهل تر از زندگی شهری است،چون در روستاها به لطف خدای بزرگ امروزه آب لوله کشی،برق،گاز،تلفن،موبایل،آسفالت وهمه امکانات شهری وجود دارد،ضمن اینکه آنها از هوای سالم،غذای طبیعی،ونبود ترافیک وسایر مشکلاتی که امروز ما مردم شهرنشین با آن دست به گریبانیم،آنها این مشکلات راندارند،وچه بسا افراد زیادی ازشهرنشینان درحال مهاجرت به روستاها هستند،تاچند صباحی زندگی آرام وبی دغدغه ای را در آن هوای بی دود ودم را داشته باشند،
خوب منتظر ادامه این بخش باشید
تا نام عزیزان هرسه گروه را با نوع شغلی که در تهران داشتندبرایتان بنویسم،

+ نوشته شده در  ۱۳۹۶/۱۰/۰۴ساعت 18:32  توسط غلامحسین داودی  | 
شرکت تعاونی در دهه 1360 الی 1370...
ما را در سایت شرکت تعاونی در دهه 1360 الی 1370 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abade1345 بازدید : 160 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1396 ساعت: 19:21